تازه ها
از سنگ تا لعل (مروری بر خاطرات یک کارآفرین) جلد دوم

گردآورنده و تألیف: یوسف داودی
تعداد صفحات : 215 صفحه
نوبت چاپ : اول
سال نشر : 1400
قیمت : 60.000 تومان

توضیحات کتاب :

 

جلد دوم کتاب از "سنگ تا لعل" اثر آقای یوسف داودی، مؤلف، و مؤسس شرکت پتروشیمی مسجدسلیمان پیش روی شماست.

 

به نظر می‌آید که می‌توان از همین جلد، کتاب را گشود و تا صفحات پایانی آن پیش رفت. تعجب نکنید! گاه با این تصور که نخست جلد اول را باید خواند، و سپس به جلد دوم پرداخت، زمان خواندن را از دست می‌دهیم؛ چرا که جملگی می‌دانیم همیشه فرصتها در اختیارمان نیست و بخت یارمان نبوده و نیست.

 

بدیهی است، نخست جلد اول کتاب "از سنگ تا لعل" راباید شروع کرد تا به تمامی دغدغه‌ها و ظرائف آغاز و انجام یک "مگاپروژه" یا "ابرپروژه" در ایران واقف شویم.

 

 

 

ساختار جلد دوم کتاب "از سنگ تا لعل"

 

با مطالعه‌ی این کتاب، شما در جریان شکل‌گیری ایده‌ی اصلی، فراز و شیب آن، تلخکامی و کامیابیها، مذاکرات درخشان، شکست خورده، و مذاکرات به بن‌بست رسیده، سنگ‌اندازیهای میان‌مایه‌ها و رفتارهای ناسنجیده و گاه نابخردانه‌ی ریز و درشت برخی تصمیم‌گیران، و البته حمایتهای بیدریغ بزرگان، دولتمردان و افراد و آحاد جامعه قرار می‌گیرید.

 

مؤلف کتاب به‌جای بزرگنمایی کوششها و افتخارات که بحق مسرت‌بخش و غرورآفرین است، توالی زمانی برای وقوع اتفاقها و رخدادها را در پیش گرفته تا کتابی مستند تقدیم خوانندگان کند. امتیاز این شیوه‌ی نوشتاری در آن است که قابل راستی‌آزمایی، پیگیری نتایج، و حتی بررسی دقیق اتلاف هزینه‌ها بویژه از دست رفتن فرصتها، زمان، منابع و انرژی است.

 

شاید در آینده لازم باشد مؤلف، و یا علاقه‌مندان خوش‌ذوق به حوزه‌های جذاب کارآفرینی بتوانند بر پایه‌ی این دو جلد کتاب و البته جلد سوم کتاب "از سنگ تا لعل"، کتابهایی متفاوت تدوین کنند همانند آنچه با شیفتگی می‌خوانیم نظیر "تویوتا"، "اپل"، "سامسونگ"، "گوگل" و نظایر آن؛ چون بنا به ضرب‌المثل معروف "مرغ همسایه غاز است".

 

تردیدی نیست کتابهای معروف کارآفرینان جهانی نظیر استیو جابز، مؤسس اپل؛ سم والتون، مؤسس وال‌مارت؛ مارک زاکربرگ؛ مؤسس فیسبوک، و بسیاری دیگر، رنگ و بویی داستان‌گونه و رمان دارد، و البته غالباً با "رتوش" همراه است. نویسندگانی صاحب سبک با چیره‌دستی، وقایع و رویدادها را در قالبی خواندنی‌تر با رعایت اصول داستان‌نویسی و رمان، جالب و جذاب پدید آورده‌اند. اثری دلنشین که می‌تواند خواننده را شیفته‌ی کارآفرینان سازد، جامعه را ترغیب کند به سوی کارآفرینی گرایش یابند تا خود را به آب و آتش بزنند، هم برای خودشان و هم کشورشان، و از همه مهمتر، "سهم ذهنی و عاطفی برند" و محصولات و کالاهای آنان را بار دیگر با جذابیتهای تبلیغاتی آشکار و پنهان در ذهن و ضمیر خوانندگان و جامعه، ماندگار سازد.

 

ما در ایران، کمتر به سراغ این شیوه و سبک رفته‌ایم. کارآفرینان نیز عمدتاً و به دلایلی نگران آنند که واقعیتها رنگ ببازند، و بیش از پیش و به ناصواب تک‌بعدی و به جلوه‌نمایی‌ها بینجامد. این در حالی است که کارآفرینان دوست دارند که کوششهایشان در ظرف زمان و امکانات و منابعی که در دسترس داشتند ارزیابی شود. می دانند در کنار دستیابی به موفقیتها، خطاهایی نیز رخ داده که تنها با انتقال تجربیات صادقانه و "بدون رتوش" می‌توان از ظهور و بروز آن در آینده جلوگیری کرد.

 

خاطرم هست کتابی را خواندم با عنوان تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی به روایت رضا نیازمند. دکتر علی‌اصغر سعیدی این کتاب را سال 1393 با سبک روایت‌گونه تدوین و انتشارات لوح فکر آن را به زیبایی چاپ و منتشر کردند. خوشبختانه این کتاب هم‌اکنون به چاپ بیستم رسیده است. آن هم در همین زمان که می‌گوئیم تیراژ کتاب نازل است، مردم کتاب نمی‌خوانند!

 

رضا نیازمند، خاطرات خود را از شکوفایی اقتصاد ایران و صنعتی شدن ایران از سالهای 1340 تا 1346 بازگو کرده‌اند. نیازمند، مؤسس سازمان مدیریت صنعتی است و بنیانگذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران. بار دیگر به تاریخ کتاب با دقت بنگریم؛ خاطرات سالهای 1340 تا 1346 و انتشار نخست کتاب در سال 1393! به اندازه‌ی نیم‌قرن در انتقال تجربیات تأخیر داریم! گرچه در بسیاری از موارد، گلوگاههایی نظیر بانکها و سازمانها در سالهای 1340 تا 1346 نداشته‌ایم، اما همچنان با مسائل و مشکلاتی سروکار داریم که در آن زمانها وجود داشته، حل نشده، و هنوز هم تداوم دارد. برای مثال، سال 1343 شرکت ملی صنایع پتروشیمی تأسیس می‌شود و قاعدتاً نباید برای تأسیس یک شرکت صنایع پتروشیمی هنوز اندر خم یک کوچه باشیم! هنوز هم ناگزیریم "آقا اجازه" رفتار کنیم. برای انجام کاری ساده، با مجموعه‌ای از مازها و لابیرنت‌ها روبه‌روئیم که با "تدبیر" و دانایی، امکان گره‌گشایی نیست. گویی بنا به ضرب‌المثل معروف یک دیوانه سنگی به چاه می‌اندازد که صدتا عاقل نمی‌توانند بیرونش بیاورند.

 

به کتاب "از سنگ تا لعل" بازگردیم. بخشی از ویژگیهایی که در هر دو جلد کتاب از سنگ تا لعل موج می‌زند عبارتند از "خود‌مدیریتی"، "کنترل و نظارت بر رفتار"، "قدرت مذاکره"، "خستگی‌ناپذیری" و ...

 

 

 

چه باید کرد؟

 

علاقه‌مندم از مدیران جامعه و عموم علاقه‌مندان به سربلندی کشور پهناور ایران درخواست عاجزانه کنم که فضایی فراهم سازیم تا "کارآفرینان" بدون دلهره از "پرونده‌سازی"، "مچ‌گیری"، بهانه‌جویی‌های این و آن، بتوانند واقعیتها را آنگونه که در مسیر کوششهایشان تجربه کرده‌اند، بی‌پروا و "بدون رتوش" بنویسند؛ با این امید که از سر دانایی و تدبیر، گلوگاههای فعالیتها آشکار شود.

 

بدین ترتیب است که می‌توانیم امیدوار شویم با آگاهی از تجربه‌های شکست، هزینه‌های کمتری برای پروژه‌ها اختصاص یابد، سرعت تأسیس، تجهیز و راه‌اندازی "ابرپروژه‌ها" در ایران شتاب بیشتری بگیرد. همچنان که در کتابهایی نظیر اپل، گوگل و ... برای آنکه بتوانند خواننده را با کشش و گرایش بیشتری همراه خود سازند، از شکستها و ناکامیها به عنوان "چاشنی"، بیشترین بهره‌برداری شده است.

 

ما در ایران با پوشاندن نقاط ضعف اشخاص در هر رده‌ی مسئولیتی، با کم‌کاری سازمانها و بانکها در هر موقعیتی، هزینه‌های بیشتری برای پروژه‌ها تحمیل کرده‌ایم. به‌علاوه، انرژی پرشور و هیجان‌انگیز کارآفرینان را گاه به "زوال" می‌رسانیم با این مستمسک و بهانه که کارآفرینان همچون کوهی استوار باید با دل و جان به پروژه و اتمام آن بیندیشند!

 

پرسش اصلی این است ما به عنوان شهروند، کارشناسان به عنوان تصمیم‌سازان، و مسئولان در مقام و جایگاه تصمیم‌گیران، چگونه می‌توانیم این هزینه‌های بشدت سهمگین و آزاردهنده‌ی روح و جان کارآفرینان را کاهش دهیم؟پاسخ این پرسش را در جای‌جای این کتاب، هم در جلد نخست، و هم در جلد دوم می‌خوانیم.

 

همچنان‌که در جلد اول کتاب-سخن ناشر- نوشتم؛ فارغ از هرگونه ارزیابی و قضاوت جانبدارانه، برای کوشش سترگ و 12 ساله‌ی مؤلف این کتاب-یوسف داودی- باید تمام قد ایستاد؛ چرا که با همه‌ی مصائب و ناملایمات کاری کرده‌اند کارستان و اینک این ابرپروژه به ثمر نشسته است. قدردان این تلاش و کوشش باشیم که با عنوان "شرکت صنایع پتروشیمی مسجد‌سلیمان" همچون نگینی در میان "ابرپروژه‌ها" می‌درخشد.

 

دوست دارم همچنان از جک ولش، مدیر افسانه‌ای جنرال الکتریک، یاد کنم که فرمول ساده‌ای دارد و البته مدیران در ایران، در عین آشنایی و آگاهی از این فرمول ساده، گاه به عمد تمایلی به استفاده از آن ندارند!

 

 

 

فرمول به اثبات رسیده‌ی مدیران جهانی برای تحقق ایده‌های درخشان

 

جک ولش، در زمان کلینتون، رئیس‌جمهور امریکا، در زمره‌ی 6 فرد برجسته‌ی امریکا بود. او برای تعالی و ارتقای شرکتها و جامعه یک فرمول ساده دارد که حاصل تجربیات گرانسنگ اوست. جک ولش این تجربه را در سه فاز تشریح می‌کند؛ نخست نیروی شایسته را پیدا کنید، کار شایسته در اختیارش بگذارید، و در نهایت، از سر راهش کنار بروید! نقطه سر خط.

 

جالب است در کتاب "تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران" به روایت رضا نیازمند، همین موضوعات و به مراتب بیش از آن، در قالبی ساده‌تر، بومی، آسان و روان آمده است. مدیران عالی، کارخانه‌های ورشکسته‌شده را در اختیارش می‌گذارند. وی با مسئولیت خودش آنها را به سوددهی رسانده و تحویل می‌دهد. هر نوع اقدام و ابتکاری که ضروری است بدون مشورت با بالادستی‌ها به نتیجه می‌رساند. کارخانه‌های متعددی نظیر اراک و تبریز را به صورت مجانی تأسیس می‌کند، مس سرچشمه را افتتاح می‌کند، ذوب‌آهن را در ایران تأسیس می‌کند، و بسیاری صنایع دیگر و از جمله برای تأمین اورانیوم در ایران (به درخواست انرژی اتمی ایران) اقداماتی شگفت‌انگیز و در خور تحسین می‌کند. سازمانها و کشورهای خارجی برای رفع مشکلات خودشان از رضا نیازمند، دعوت می‌کنند، ولوو را از ورشکستگی می‌رهاند، از او برای بازدید تأسیسات اتمی چین دعوت می‌کنند، مشاور معدنی دولت پاناما می‌شود، و از سوئد بابت مشاوره‌های کم‌نظیرش مدال شوالیه می‌گیرد و ... .

 

به شرکت صنایع پتروشیمی مسجدسلیمان بازگردیم. شرکت تأسیس شده است. می‌توان آن را به عنوان یک پروژه‌ی مطالعاتی در مراکز دانشگاهی و علمی تدریس کرد با این هدف که برای شتاب گرفتن پروژه‌ها بویژه "ابرپروژه‌ها" و "مگاپروژه‌ها"، به جسارت مدیران شایسته و لایق بشدت نیازمندیم، با در اختیار گذاشتن موقعیتهای برتر و عالیتر، میدان فراخ‌تر و وسیعتری با امکانات بیشتر و سنجیده برای رفاه کشور در اختیارشان قرار دهیم. کار را به کاردان بسپاریم و از سر راهشان کنار برویم، میان‌مایه‌ها را از سر راهشان برداریم، ساختارهایمان را بر پایه‌ی روشهای نوین تغییر دهیم، با پشتیبانی بجا و سنجیده، مسیر تحقق تحولات را کوتاه کنیم، و اجازه‌ دهیم رؤیاهای کارآفرینان به منصه‌ی ظهور برسد.

 

من به سهم خودم به عنوان خواننده‌ی این کتاب، همچنین معلم بازاریابی، بار دیگر از مؤلف این کتاب که بی‌پروا و پرمهر، خار در چشم و استخوان در گلو، خود را در معرض ارزیابی و داوری قرار داده‌اند، کمال تشکر و قدردانی را دارم.

 

آرزومندم بتوانیم در انتشارات بازاریابی، ناشر افکار و ایده‌های کارآفرینانی باشیم که با بلندنظری و بلند‌همتی علاقه‌مندند خاطراتشان به زیور طبع آراسته شود. ما آماده‌ایم.